ما ، من ، ما

هیچ وقت دوست نداشتم به دوران بچگیم برگردم. تو مرور خاطرات هیچ وقت به یه نقطه عطف نرسیدم. هیچ وقت لحظه ای رو اون قدر خوب ندیدم که بعد ها بهش فکر کنم و نیرو بگیرم. به گذشتم که بر میگردم، ناکامی و ترس تنها کلید واژه هایی هستند که برای جستو جو دارم. ترس شاید کلمه ای باشه که نیاز به توضیح داره. یه حس. یه ادراک آنی از دنیای پیرامون. یه واکنش کلی به ... به تنهایی. تنهایی. کلمه جالبیه. تو خالیه ولی گرمه. سیاهه ولی همیشه بد نیست. و میدونی، تنهاست ولی جاش همیشه خالیه. آره تنها، تنهاست. تنهایی تنها شده. یا باید گفت : تنها ، تنهاست که تنها شده. انسان تو تمام دوران زندگیش تنهاست. ولی میگرده ، میگرده دنبال کسانی که بشنون، حرف هاش رو ، ببینن تلاشش رو ، حس کنن دردشو و.. و گریه کنن برای نبودنش. میدونی چرا؟ میدونی. اون میترسه. ما میترسیم. از تاریکی میترسیم. از یه تاریکی عمیق که توش میشه غرق شد. میشه فرو رفت. و گم شد. میدونی منظورم چیه. تا حالا بیابون رفتی؟ وقتی هوا تاریک بشه، سیاهی اون سیاهی ای نخواهد بود که میشناسی. عمق داره. بهش نگاه که کنی ، فرو میری. مثل وقتی که زیاد به تصویر خودت تو اینه نگاه کنی . کم کم خودت رو فراموش خواهی کرد. چون تو اعماق دلت یه جایی داره پر میشه، داری خودت رو تو این وسعت عظیم میبینی . داری حس میکنی که دلیلی برای بودنت هست دلیلی هست که تو ، تو اون لحظه فقط خودتیو خودت. تنها. و... و کیه که از تنهایی نترسه؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


تگ » ×